وارد کلاس شدم. از چشمان بچه ها مشخص بود که منتظر اعلام موضوع درس امروز هستند. قبل از کلاس روی موضوع درس جدید خیلی فکر کردم؛ ولی به نتیجه ای نرسیدم. اما شب که به رخت خواب رفتم خواب های عجیب و غریبی دیدیم. برای نماز صبح که از خواب بیدار شدم با خودم گفتم آخر علت این همه خواب اجق وجق چه بود؟ یادم آمد به خاطر انیمیشنی بود که چند روز پیش دیده بودم. با خودم فکر کردم حتما بچه ها هم اهل تماشای انیمیشن هستند و خوب است که داستان انیمیشن را برایشان تعریف کنم همان ابتدای کار کنجکاو بلند شد و گفت آقا موضوع درس امروز چیه؟
گفتم درس امروز راجع به میوه های من چند روز پیش به انیمیشن خیلی بامزه دیدم که نقش هاش همه میوه بودن سرسام آور گفت: آقا مثل انیمیشن شهر آجیلی که همه آجیل بودند.
گفتم تقریباً آره داستان انیمیشن راجع به تعدادی از میوه ها بود که به یه کلاس درس رفته بودن و میهمون یه عده از دانش آموزا شده بودن کنجکاو گفت: آقا واقعاً پوست میوه واسه چیه؟
گفتم بذارید داستان این انیمیشن رو براتون تعریف کنم
بچه های اون کلاس اولش داشتن از تعجب شاخ در می آوردن. میوه ها یکی یکی وارد کلاس شدند و روی صندلی ها نشستند خیار با پیژامه آمد و کنار سیب که کت و شلوار پوشیده بود نشست و محکم زد روی شونه سیب و گفت: چطور مطوری سیبی؟
سیب اوی اوی! حواست باشه با سیب مجلسی درست صحبت کنی. خیار برو بابا یه جور میگه سیب مجلسی انگار سیب اسپورت هم داریم. سیب تو برو اول سر و تهت رو مشخص كن الآن من نمی دونم دارم با سرت حرف می زنم یا با پاشنه پات. خیار عصبانی شد و گفت: تف توت. توت بلند شد و گفت خجالت بکش به من فحش میدی خیار برو بابا تو که بهت دست بزنم می افتی
توت کاری نکن برم داداشم شاه توت رو صدا بزنم اون بیاد خون راه میندازه معلم کلاس دید دارد دعوا میشود گفت آقایون آقایون رعایت کنید ما نیامدیم اینجا که دعوا کنیم. شأن جلسه رو حفظ کنید.
موز با لهجه خارجی و باکلاس گفت اوه ایکس کیوزمی من به خاطر بی کلاسی و بی پرستیژی دوستانم پوزش میخوام به قول شما ایرانی ها .... کنجکاو پرسید: آقا مگه انیمیشنش ایرانی بود؟
گفتم آره. این قدر سؤال نپرس بذار انیمیشن رو بگم پرتقال وسط حرف موز پرید آه آه چقدر کلاس الکی میذاره . بابا جان! اون قدیم بود قیمتت از همه بیشتر بود کلاس میذاشتی الآن دیگه همه گرونیم.