مشخصات کتاب گزیده ای از مقاتل در هفده مجلس
نام : |
کتاب گزیده ای از مقاتل در هفده مجلس |
الروضه المکشوفه من مقاتل المعروفه |
مولف ، نویسنده : |
محمدعلی فراشی |
انتشارات، نشر : |
تحسین ما |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
408 / وزیری شومیز |
شابک : |
9786009469314 |
قیمت پشت جلد : |
110,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
93,500 تومان |
|
کتاب گزیده ای از مقاتل در هفده مجلس, محمدعلی فراشی, تحسین ما
برشی از کتاب:
کیفیت مبارزه و شهادت حربن یزید ریاحی
هنگامی که حر به امام حسین پیوست
مردی از تمیم که به او یزید بن سفیان گفته میشد گفت: اگر من به حر ملحق میشدم با
این نیزه او را تعقیب و به قتل میرساندم هنگامی که حر مشغول جهاد بود گوش و
ابروهای اسبش مورد ضربه قرار گرفته بود و خون از آنها مثل سیل روان بود حصین (بضم
حاء و فتح (صاد به او گفت ای یزید این حر است که آرزوی قتلش را داشتی ،گفت ،آری
سپس متوجه حر شد و حر او را به قتل رساند و چهل سواره و پیاده را به درک واصل کرد
حر همچنان میجنگید تا اینکه اسبش را پی کردند.
از سربازان سپاه عمر سعد، ایوب بن
مشرح مسرح) نقل میکند به خدا قسم آن چنان تیری به اسب حر زدم که اسب شبهه ای کشید
و حر همانند شیری از روی اسب پرید و با پای پیاده در حالی که شمشیر به دستش بود
میجنگید من کسی را ندیدم که بتواند از دست حر فرار کند و کشته نشود.
حر جنگ نمایانی کرد تا آنکه عده ای
از دلاوران و قهرمانان دشمن را کشت سپس به شهادت رسید پیکرش را نزد حسین علیه
السلام آوردند و امام با دست خود گرد و غبار از صورت حرپاک میکرد و میفرمود: تو حر
و آزاد مرد هستی همانطور که مادرت تو را حر نامید و تو حر در دنیا و آخرت هستی
سید نعمت الله جزایری در کتابش به نام الانوار النعمانية
نقل میکند جماعتی از ثقات و بزرگان به من خبر داده اند زمانی که شاه اسماعیل بغداد
را تصرف کرد به کربلا آمد، از برخی مردم شنیده بود که به حر طعن میزنند بنابراین
نزد قبر او رفت و دستور نبش قبر حر را داد، دیدند همانطور که به شهادت رسیده است
خوابیده و دستمالی بر سرش بسته شده، شاه اسماعیل آن دستمال را برای تبرک برداشت
چرا که در کتب تاریخ خوانده بود که آن دستمال مخصوص امام میباشد که امام سر او را
به خاطر شکافته شدن بسته و به همان حالت دفن شده بود. وقتی دستمال را باز کردند
خون تازه از سر حر جاری شد به طوری که قبر پر از خون شد و زمانی که دستمال را به
سر بستند خون بند آمد دوباره باز کردند خون جاری شد و خواستند خون را بدون این
دستمال با معالجه ای بند بیاورند نتوانستند از این رو برایشان روشن شد که این یک
حسن حالی برای حضرت حر می باشد پس شاه اسماعیل امر کرد به اینکه بارگاهی برایش بنا
کنند و خادمی را معین کرد تا در آن مکان مشغول خدمت شود.