مشخصات کتاب کتابخانه نیمه شب

تگ ها : خرید کتاب کتابخانه نیمه شب. مت هیگ. امین حسینیون. انتشارات: ثالث. کتاب کتابخانه نیمه شب مت هیگ. کتاب کتابخانه نیمه شب ثالث. مت هیگ. امین حسینیون.

 کتاب کتابخانه نیمه شب, مت هیگ, امین حسینیون, ثالث

برشی از کتاب:

در روزنامه فروشی صدا کرد عجیب بودا همان احساسات در این زندگی کاملاً متفاوت هم در صدای راوی بودند.

با فریاد جواب داد: «آره آره خوبم فقط... فقط اصلاً نمی دونم برای آنکور چیکار باید بکنیم.»

راوی شانه بالا انداخت: «مثل همیشه»

«همم، آره، خوبه» نورا سعی کرد فکر کند. به کل استیج نگاه کرد. پشت سرشان یک صفحه نمایش ویدیویی بود که اسم هزار توها با درشت ترین قلم ممکن رویش چشمک میزد و می چرخید و به سمت جمعیت خروشان بیرون میپرید فکر کرد وای ما چقدر خفن شده ایم خفن در حد کنسرت استادیومی چشمش به کیبورد افتاد و چهار پایه ای که قرار بود رویش بنشیند. هم گروهی هایش که اسم هایشان را بلد نبود داشتند. به روی صحنه بر می گشتند. نورا با صدایی بلندتر از صدای جمعیت پرسید: «ما کجاییم؟ من بهو کل ذهنم خالی کرده

همان گیتاریست کچلی که بیس را به گردنش آویخته بود گفت: سائوپائولو. »

یعنی این جا برزیله؟»

جوری نگاهش کردند که انگار دیوانه است. این چهار روز اخیر کجا بردی؟

نورا گفت: «آسمان زیبا چون یادش افتاده بود که به احتمال زیاد بیش تر ترانه را یادش هست بیاین اون رو بزنیم

راوی خندید دوباره؟» صورتش از عرق می درخشید. ده دقیقه پیش زدیمش

نورا گفت: «خب باشه ببینین حالا صدایش فریادی بود بر فراز صدای جمعیتی که از آنها آنکور میخواستند. من داشتم فکر میکردم...