مشخصات کتاب مینی بوک شدن
نام : |
کتاب مینی بوک شدن |
خلاصه برترین کتاب های دنیا 4 |
مولف ، نویسنده : |
میشل اوباما |
مترجم : |
معصومه بیشیوه مقدم |
انتشارات، نشر : |
مات |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
72 / رقعی, شمیز |
شابک : |
9786226594646 |
قیمت پشت جلد : |
45,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
34,200 تومان |
|
بعد از اولین بوسه شدیداً میخواست باراک را بهتر بشناسد. قرار بود باراک به زودی به هاروارد برگردد بنابراین میشل میخواست تا جایی که ممکن است بیشتر درباره او بداند میشل عاشق این بود که شب را در آپارتمان باراک بگذراند که بیشتر با کتاب و روزنامه پوشیده شده بود.
حال و هوایی که طیف گسترده دانش باراک را نشان میداد. باراک حس اعتماد به نفس را در میشل تقویت میکرد آپارتمان باراک خفه بود، آنها وقتی میخواستند بخوابند پنجره ها را باز میکردند و همین باعث میشد تا سروصدا بیشتر به داخل آپارتمان بیاید؛ با وجود این به نظر می رسید
باراک با این آشفتگی مشکلی نداشت.
میشل از گذشته باراک و زندگی با مادر آزادمنش پدر الکلی و پدر بزرگ و مادربزرگ پرت و پلاگویش خیلی چیزها یاد گرفت. میشل دریافت با اینکه زندگی باراک نسبت به زندگی خودش ثبات کمتری داشت، اما باراک از تجربه های کودکی اش یاد گرفته بود که چگونه به خود اتکا کند.
یک بار، باراک میشل را به کلیسای کوچکی در شیکاگو برد و در آنجا با عده ای صحبت کرد و از آنها خواست درباره نگرانی ها و تجربه های شان بگویند باراک به آنها گفت با اینکه بیشترشان آنجا نیستند، اما میتوانند قدرت سیاسی را برقرار کنند. بیشتر افراد حاضر در جلسه به این حرفها مشکوک بودند اما این امر باراک را از کارش منع نکرد؛ او می فهمید که چرا اعضای کلیسا مردد بودند و علم به این موضوع را برای ترغیب اعضا در جهت مسیرش به کار گرفت. زمان آن رسیده بود که باراک به مدرسه حقوق برگردد، او به میشل گفت که دوستش دارد اما آنها هنوز نیاز داشتند فاصله ای را که بین شان بود بیشتر بررسی کنند تمام تلاششان را کردند تا از طریق تلفن با هم حرف بزنند. میشل بخشی از تیم استخدام شرکت حقوقی اش شد که به او دلیل محکمی میداد تا به کمبریج و دیدن باراک برود.
در آن کریسمس، میشل با باراک به هانولولو رفت تا خانواده باراک را ملاقات کند و از سرمای زمستان شیکاگو فرار کند. میشل روی خوش مشرب و اجتماعی باراک را دید او میتوانست جزئیات شخصیت باراک را واضح تر ببیند.
میشل با بعضی از دوستان دوره مدرسه و کالج هنوز ارتباط داشت، از جمله سوزان آزادمنش به همین دلیل وقتی تشخیص دادند که سوزان مبتلا به سرطان تهاجمی است و در بیست و شش سالگی مرد، دیدگاه میشل در مورد اینکه هر مشکلی چاره ای دارد کاملاً متزلزل شد.