مشخصات کتاب سیره نامه ی امیر المومنین(ع) نبرد صفین, جلد چهارم
نام : |
کتاب سیره نامه ی امیر المومنین(ع) نبرد صفین, جلد چهارم |
نبرد صفین |
مولف ، نویسنده : |
علامه علی کورانی عاملی |
مترجم : |
جواد محدثی |
انتشارات، نشر : |
بین الملل |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
576 / وزیری, جلد سخت |
شابک : |
9786223720321 |
قیمت پشت جلد : |
405,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
303,750 تومان |
|
| تحمیل توقف جنگ توسط اشعث و مزدوران معاویه |
۱ تمیم بن حذیم می گوید:
صبح ليلة الهریر دیدم چیزهایی شبیه پرچم ها جلوی صف شامیان در وسط سپاه و روبه روی جایگاه معاویه دیده می شود، روشن شد که قرآن ها را بر سر نیزه ها بسته اند، قرآن های بزرگ لشکر را به سه نیزه محکم بسته اند و قرآن بزرگ مسجد اعظم را ده نفر بلند کرده اند و با صد قرآن روبه روی علی ایستادند و در هر یک از دو جناح لشکر صد قرآن است. طفیل بن ادهم روبه روی علی ایستاد و ابو شریح جذامی روبه روی جناح راست و ورقاء بن معمر رو به روی جناح چپ و ندا دادند: ای جماعت عرب ! خدا را خدا را درباره زنان و دخترانتان! اگر شما نابود شوید فردا چه کسی در مقابل روم و ترک و ایران می ایستد؟ خدا را خدا یا درباره دینتان این کتاب خدا میان ما و شما داور باشد. علی گفت: خدایا تو می دانی که اینان کتاب خدا را نمی خواهند. پس میان ما و آنان داوری کن که تو داور حق و آشکاری
مسعودی می گوید:
قرآن های برافراشته در سپاه معاویه نزدیک پانصد قرآن بود. نجاشی در شعر خود گفته است: صبح که شد شامیان قرآن ها را بر فراز نیزه ها بلند کردند و علی را خطاب کردند که ای پسرعم پیامبر، آیا نمی هراسی که همه هلاک شوند؟ بیشتر عراقیان با دیدن این صحنه گفتند: ما دعوت به کتاب خدا را اجابت میکنیم مردم دوست داشتند جنگ تمام شود.
به علی گفتند: معاویه تو را به حق و به قرآن فرا خوانده، از او بپذیر، آن روز سرسخت تر از همه اشعث بن قیس بود. علی گفت: ای مردم، همواره از شما راضی بودم تا آنکه جنگ شما را زخمی کرد و من از شما گرفتم و واگذاشتم. دیروز امیر بودم امروز مامورم. شما زندگی می خواهید گفتند: نمی توانیم فراخوانی به حکم قرآن را ترک کنیم و نپذیریم، علی گفت: وای بر شما، من با اینان جنگیدم که به قرآن تن در دهند، ولی آنان خدا را نافرمانی کردند و کتاب خدا را رها نمودند. در راه حق خود و هدفتان پیش بروید و با دشمن خود پیکار کنید. معاویه و عمرو عاص و ابن ابی معیط و حبیب بن مسلمه و دیگران اهل دین و قرآن نیستند. من آنان را بهتر از شما می شناسم. با آنان از کودکی و بزرگسالی بوده ام، در کودکی بدترین کودکان و در دوران مردی بدترین مردان بوده اند ..... سخنان بسیاری ردو بدل شد و آن حضرت را تهدید کردند که مثل عثمان او را میکشند.
دینوری می نویسد: علی گفت: اینان در پی قرآن نیستند، بلکه نیرنگ می زنند.» اشعت گفت: یا امیرالمؤمنین ما امروز هم مثل دیروز با تو هستیم؛ ولی نظرم آن است که پیشنهاد این قوم را در رجوع به قرآن بپذیریم.» اما عدی بن حاتم و عمرو بن حمق نظرشان این نبود و این پیشنهاد را به علی نکردند. عدی بن حاتم گفت: «یا امیرالمؤمنین، اهل باطل اهل حق را باقی نگذاشتند. هم آنان و هم ما کشته دادیم ولی ما قوی تریم و آن قوم بی تاب شده اند هرچه تو بخواهی، با آنان بجنگ مالک اشتر برخاست و گفت: یا علی معاویه جایگزینی بر مردانش ندارد و تو بحمدالله داری. اگر او هم مثل تو مردانی داشت، اما صبر و بصیرت تو را ندارد. آهن را با
آهن بکوب و از خداوند یاری بطلب » عمرو بن حمق برخاست و گفت که یا امیرالمؤمنين، ما بر اساس عصبیت باطل تو را یاری نکردیم برای خدا تو را اجابت کردیم و جز خدا را پاسخ نداده ایم و جز در ہی حق نبودیم، اگر کسی جز تو ما را به این نبرد فرامی خواند، حرف ها و نجواها بود. اینک حق به سرانجامش رسیده و با وجود تو ما نظری جز نظر تو نداریم .