مشخصات کتاب سلمان فارسی

تگ ها : خرید کتاب سلمان فارسی. حسین بن محمد تقی النوری الطبرسی. سید جواد حسینی رضایی, مجتبی قلیچ خانی فرد. انتشارات: تهذیب. کتاب سلمان فارسی حسین بن محمد تقی النوری الطبرسی. کتاب سلمان فارسی تهذیب. سید جواد حسینی رضایی, مجتبی قلیچ خانی فرد.

نخستین مدفون در قبرستان بقیع

سلمان می گوید: سپس برای بار سوم نزد پیامبر ه رفتم. ایشان در بقیع، جنازه یکی از اصحاب را که کلثوم بن هدم بود تشییع می کردند. او همان کسی بود که پیامبر هنگام ورود به قبا در منزل او میهمان شد. گفته شده او نخستین کسی بود که در بقیع به خاک سپرده شد دیگری گوید نخستین مدفون در بقیع، اسعد بن زراره بود. و همچنین عثمان بن مظعون نیز به عنوان نخستین مدفون در بقیع گفته شده است.

جمع اقوال این است که عثمان بن مظعون اولین شخص از مهاجرین است که در قبرستان بقیع دفن شده است. وی در ماه ذی الحجه سال دوم هجرت وفات یافت و نخستین فرد از انصار کلثوم یا اسعد بوده است. در کتاب وفیات الاعیان ابن زبرا آمده است ابتدا کلثوم و سپس ابوامامة اسعد بن زراره در ماه شوال سال اول هجرت وفات یافت و هر دو در بقیع به خاک سپرده شدند. در این سخن حرفی از زمان وفات کلثوم به میان نیامده است طبری در كتاب النور میگوید: کلثوم اندکی پس از ورود پیامبر به مدینه از دنیا رفت و نخستین شخص از انصار که پس از ورود پیامبر به مدینه وفات یافت، براء بن معرور بود که در حال هجرت از مکه به مدینه مرگش فرا رسید. وی در لحظه مرگ خود در آرامگاه وی : وصیت کرد تا او را رو به کعبه دفن کنند چون پیامبر وارد مدینه شدند با یاران نماز گزاردند و چهار تکبیر در نمازش گفتند محل د دفن او بر سر راه مکه و در مکانی نا معلوم است.

پس از ورود اما این که گفته اند که کلثوم نخستین مدفون در بقیع است نشان می دهد. که براء در بقیع دفن نشده است. مگر این که مقصود نخستین مدفون به پیامبر به مدینه باشد نماز میتی که بر قبر وی گزارده شد، ظاهراً اولین نماز میت برگزار شده است.

سلمان ادامه می دهد: پیامبر دو ردا بر دوش مبارک خود انداخته و در میان اصحاب نشسته بودند. به ایشان سلام کردم و سپس باشتاب به پشت پیامبر می نگریستم تا شاید مهر نبوتی که برایم توصیف شده بود را ببینم. پیامبر عبا فرو افکندند و من مهر نبوت را دیده و شناختم پس به دامان پیامبر افتادم و پایشان را می بوسیدم و میگریستم. پیامبر فرمودند: برخیز! و من از مقابل ایشان برخاستم و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردم.