مشخصات کتاب روایت سوم
نام : |
کتاب روایت سوم |
پرداخت به موضوع دفاع مقدس, از زاویه ای جدید در بستر افق نمایی حرکت انقلاب اسلامی |
مولف ، نویسنده : |
محمد علیان |
انتشارات، نشر : |
شهید کاظمی |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
360 / رقعی, شمیز |
شابک : |
9786222851828 |
قیمت پشت جلد : |
230,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
184,000 تومان |
|
۴/۴/۱/۲ نظام نخبگان
با توجه به آنچه بیان شد. می توان این گونه به نظام نخبگان این لایه پرداخت که در این برهه زمانی، نخبگان و رزمندگانی که بار مسئولیت جنگ به شانه آن ها
رو
گذاشته میشود دو دسته هستند. دسته اول افرادی مانند حسن باقری» و «مصطفی ردانی پور» هستند که مسئولیت رسمی در جنگ داشتند و در سطوح عالی فرماندهی مشغول به تلاش و فعالیت در جبهه های نبرد حق علیه باطل بوده اند. دسته دوم افرادی هستند مانند شهید ابراهیم هادی که در سطوح عالی - فرماندهی حضور نداشتند اما هنر آنها این بوده است که توانسته اند در آن شرایط سخت و مشکل به دلیل علتهایی که ذکر شد هدایت نیروهای خود را - به عهده بگیرند و در غریبانه ترین حالت تا آخرین لحظه استقامت کنند و در - مظلومیت تمام با گمنامی به شهادت برسند تا جایی که جسم مبارک آنها نیز بازنگشته است.
در مورد شهید حسن باقری تا به اینجا نکات مفصلی بیان شده است که همچنان جای صحبت باقی می ماند اما در این قسمت مقداری پیرامون دو شهید بزرگوار یعنی مصطفی ردانی پور و ابراهیم هادی سخن خواهیم گفت. مصطفی ردانی پور همان کسی است که در عملیات رمضان، فرمانده قرارگاه فتح و لشکر ضربت است اما زمانی که در جلسه تاریخی ۱۰ مرداد ۱۳۶۱ شرایط را آشفته و متشنج می بیند مانند یک طلبه ساده و معنوی از شأن طلبگی خود وارد بحث می شود و با بیانی مملو از اخلاق و معنویت، جمع حاضر را متوجه احادیثی می کند که نشان از درک بالای او و شناخت دقیق مشکل توسط او دارد. او با بیان دو حدیثی که محوریت آن توضیح «جهل» است به دنبال این است که جمع حاضر در جلسه را نسبت به «نقاط ضعف و مشکلات» آگاه کند و آن ها را نسبت بی تفاوتی به عدم مسئولیت پذیری ا متنبه سازد. حقیقتاً می توان مصطفی ردانی پور را نخبه این لایه معرفی کرد؛ چرا که او نقش اصلی را در زمینه سازی برای تحقق تو به اجتماعی فرماندهان و ر و رزمندگان سطح عالی جنگ فراهم می کند. ات ابراهیم هادی همان کسی است کاری و عملیات والفجر مقدار او را در جبهه های ور گیلان غرب راه اندازی کرد و در ماجرای عملیات والفجر مقدماتی، پس از تحمل سخت ترین مشکلات، به همراه بچه های گردان کمیل و حنظله، زمانی که تمام نیروهای باقی مانده را به عقب منتقل کرد در اوج غربت، در کانال کمیل در منطقه فکه به شهادت رسید و حتی پیکر مطهر او نیز بازنگشته است. او را می توان تجلی و مصداق اخلاق، معنویت و استقامت دانست؛ همان کسی که همیشه از خدای خود می خواست تا گمنام بماند چرا که گمنامی صفت یاران خداست. در نظام نخبگانی این برهه زمانی یک اتفاق دیگر نیز رخ میدهد و آن هم در روز ۹ بهمن ۱۳۶۱ است؛ زمانی که همه فرماندهان برای دیدار با امام راهی تهران میشوند. وقتی به او میگویند برای دیدار با امام باید حضور داشته باشد. در پاسخ به دیگران میگوید که ماه ها است که بسیجی ها به جبهه آمده اند و آنها را آموزش داده ایم و کاری نکرده ایم من حرفی برای امام ندارم و روی آمدن پیش۱۸۶ او را ندارم شما بروید من میمانم و به شناسایی میروم. اری این حسن باقری است که انجام وظیفه و تکلیف را حتی بر دیدار امام امت ترجیح میدهد و در روز ۹ بهمن ۱۳۶۱ به همراه هم رزمانی همچون «مجید بقایی»، «محمد باقری»، «توکل» قلاوند و.... راهی منطقه فکه شمالی در پشت رودخانه «دویرج» میشود تا نسبت به شناسایی های لازم برای طراحی عملیات والفجر مقدماتی، نواقص را برطرف نماید و در نهایت در حین شناسایی و انجام تکلیف، به آرزوی دیرینه خود می رسد و بر اثر اصابت خمپاره و خون ریزی
شدید ناشی از جراحت های پیش آمده، به شهادت می رسد. حسن باقری همان کسی است که شهید قاسم سلیمانی درباره او اینگونه می گوید: رشد دهندۀ همۀ ما حسن باقری بود. او باعث شد نگاهم به جنگ می عوض شود و او باعث شد در جبهه بمانم.»
و زمانی که به شهادت میرسد محسن رضایی به عنوان فرمانده وقت سپاه می گوید: «بعد از شهادت حسن باقری نمیدانستم به اطلاعات چه کسی باید اعتماد کنم و از دست دادن او برایم بسیار سخت و ناگهانی بود. اری در این برهه زمانی حساس در روز ۹ بهمن ۱۳۶۱، قبل از عملیات والفجر مقدماتی حسن باقری در حال شناسایی و طراحی برای عملیات والفجر مقدماتی به شهادت میرسد و ما او را از دست میدهیم. او رفته بود تا در پشت رودخانه دویرج شناسایی ها را کامل و نواقص را برطرف کند تا ابراهیم هادی ها به کانال کمیل نروند و امروز ما به این روحیه و منطق در اداره و ادامه انقلاب اسلامی نیاز داریم