مشخصات کتاب خلبان اف 14( قهرمان من)
نام : |
کتاب خلبان اف 14( قهرمان من) |
شهید عباس بابایی |
مولف ، نویسنده : |
محمدعلی جابری |
تصویرگر: لیلا اربابی |
انتشارات، نشر : |
کتابک |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
48 / وزیری, شمیز |
شابک : |
9786225736900 |
قیمت پشت جلد : |
50,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
40,000 تومان |
|
دایی شعبان
دلش میخواست همراه دایی برود روستا و کلاس درس او را ببیند. اصرارش جواب داد و دایی راضی شد او را ببرد. عباس ترک موتور نشست و راه افتادند سمت روستا هوا سرد بود و او خودش را پشت دایی مچاله کرده بود.
چند کیلومتری روستا توی جاده پیرمردی را دیدند عباس در لحظه تصمیمش را گرفت زد پشت دایی و خواست که بایستد.
موتور که ایستاد پرید پایین و گفت دایی جان این پیرمرد خسته شده شما اون رو سوار کن و ببر من خودم پیاده میام «
دایی شعبان یک لحظه ماند چه کند؛ جاده سربالایی بود و نمیتوانست هر دوتایشان را سوار کند نه میتوانست بی خیال پیرمرد شود و نه دلش می آمد عباس را رها کند. کمی فکر کرد و گفت: «آهسته راه بیفت و دنبال ما بیا؛ من پیرمرد رو میرسونم و بر میگردم دنبالت.»
دایی شعبان سعی کرد هر چه میتواند تند برود و زودتر برگردد، اما وقتی برگشت عباس به نزدیکی های روستا رسیده بود بیشتر مسیر را دویده بود. آن روزها عباس شاگرد سال اول دبیرستان بود.
فراموش کن
بعد از پایان دبیرستان عباس شد دانشجوی دانشکده ی خلبانی و هم کلاسی اش سیمیاری رفت سربازی در یکی از همان روزهای سربازی نامه ای برایش آمد. داخلش مقداری پول بود چند بار بالا و پایین پاکت را نگاه کرد اما آدرسی از فرستنده روی آن نبود.
هر ماه قصه ی نامه تکرار میشد و او هنوز نمی دانست پولها را چه کسی و از کجا برایش می فرستد. مرخصی که آمد جریان را با خانواده در میان گذاشت. همه بی خبر بودند و معمای پولها برایش حل نشد تا این که روزی برادرش گفت: «یه روز عباس آدرست رو از من خواست منم بهش دادم رفت توی فکر و چند لحظه خاطرات گذشته را مرور کرد. یادش آمد که دوران مدرسه هم عباس از این کارها میکرد. مطمئن شد پولها را او فرستاده به سراغش رفت و گفت: «عباس چرا من رو شرمنده میکنی و ماهیانه برام پول میفرستی؟»
لبخندی زد و اظهار بی خبری کرد.
سیمیاری ادامه داد: من از کجا بیارم و این همه پول رو به تو برگردونم؟!»
عباس فقط لبخند زد و گفت: «فراموش کن