مشخصات کتاب تا کربلا
نام : |
کتاب تا کربلا |
چهل روایت از دلدادگی شهدا به سید الشهداء و شهدای کربلا |
مولف ، نویسنده : |
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی |
انتشارات، نشر : |
شهید ابراهیم هادی |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
168 / پالتوئی شومیز |
شابک : |
9786227169256 |
قیمت پشت جلد : |
30,000 تومان |
|
کتاب تا کربلا, گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی, شهید ابراهیم هادی
برشی از کتاب:
زیارت عاشورای او ترک نشد. او در سال ۱۳۶۱ به جرگه ی شهدای
گمنام پیوست. محمدجواد پس از شهادت برادرش، حبیب، که معلم و استاد او بود وارد
حوزه علمیه ی ابو صالح شد. سپس به حوزه ی علمیه ی شهید نجابت رفت و تحت تربیت آیت
الله العظمی حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی قرار گرفت.
در این مدت
هیچ گاه سنگر جهاد را ترک نکرد. نهایتاً در عملیات فاو در ۱۳ اسفند ۱۳۶۴ هنگام
غروب آفتاب در حالی که مشغول نقاشی کنید آقا ابا عبدالله الحسین بر روی دیوار بود
به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد دوستش از قول شهید محمد جواد می گفت: «یک روز در
جبهه با تعداد زیادی از دوستان به حمام رفتیم موقعی که از حمام بیرون آمدیم ظهر
شده بود ما از جلوی یک کبابی رد شدیم. رفقای بسیجی بوی کباب به مشامشان خورد همه
گرسنه بودند و بیشتر آنها پولی نداشتند.
محمد جواد
ادامه داد: من همه را به ناهار دعوت کردم. موقع حساب یک باره متوجه شدم که هیچ
پولی در جیب ندارم
نگران شدم از
خدا خواستم که ابروی مرا حفظ کند. همان لحظه یکی از دوستان با ماشین از جلوی کبابی
رد میشد تا من را دید ایستاد و گفت: جواد آقا بیا من جلو رفتم. او گفت شخصی مقداری
پول به من داده و گفته در راه جبهه خرج کنید من کسی را بهتر از شما برای این کار
در نظر ندارم آن مقدار پول را به من داد و رفت. برگشتم به داخل مغازه آن پول دقیقا
به مقدار مخارج ناهار رفقا بود که خداوند عنایت کرده
حضرت آیت
الله العظمی نجابت له درباره ی ایشان فرمودند: «از شش ماه پیش بوی سوختن از مرحوم
شیخ محمد جواد روزی طلب می آمد یکی از دوستانش میگفت یک شب با شهید محمد جواد برای
خواندن دعای توسل به بنیاد جانبازان رفتیم ابتدای مجلس برادر جانبازی آمد و گفت
پزشکان از دو پای من قطع امید کردند و باید فردا صبح دو پای مرا قطع کنند که اگر
چنین نشود زنده نمی مانم
موقع دعا بود که جواد منقلب شد با ناله و زاری، آقا و
مولایمان را صدا میزد و دعا را با حال شروع کرد اواخر مجلس دیدیم سر و صدا می آید.
گفتند جانباز شفا گرفته ... بعد فهمیدیم آن جانباز مولایش امام زمان را میبیند که
به مجلس ما تشریف آوردند و دستان مبارکشان را روی پای آن عزیز جانباز کشیدند و هر
دو پای او شفا می یابد.