مشخصات کتاب بانوی میزبان

تگ ها : خرید کتاب بانوی میزبان. فیودور داستایفسکی. سروش حبیبی. انتشارات: ماهی. کتاب بانوی میزبان فیودور داستایفسکی. کتاب بانوی میزبان ماهی. فیودور داستایفسکی. سروش حبیبی.

کتاب بانوی میزبان, فیودور داستایفسکی, سروش حبیبی, ماهی

برشی از کتاب:

مرد بیمار با صدایی به زحمت شنیدنی :گفت: «کاترینا، بیا پیش من!» و رفت کاترینا همچنان به آن نقطه خیره مانده بود، گفتی پیر مرد هنوز آن جاست اما ناگهان خون به لحظه ای در صورتش دوید و گونه هایش سرخ شد و آهسته از روی تخت برخاست. آردینف به یاد نخستین دیدارشان افتاد.

کاترینا با لبخند عجیبی بر لب گفت: «خب اشکهای من تا فردا یادت باشد به کجا رسیده بودم دختر زیبا میان ما یک نفر را انتخاب کن آن را که دوست داری یا نداری و دستهایش را بر شانه ی او گذاشت و با نگاهی همه مهر تکرار کرد یادت میماند؟ یک شب دیگر باید صبر کنی.»

اردینف که به او فکر میکرد و برایش می لرزید، به نجوا گفت: « نرو پیشش کاترینا ! نرو خودت را به هلاکت نده او دیوانه است!»

فریاد پیرمرد از پشت دیوار بلند شد: «کاترینا !»

کاترینا خندان جواب داد چه خبر است؟ خیال میکنی چاقو برداشته سرم را میبرد؟ شب به خیر عزیز دلم عشقم کبوتر مهربان سوزانم برادر جانم!» اینها را میگفت و سرش را عاشقانه بر سینه ی او میفشرد و چهره اش ناگهان از اشک خیس شده بود. «اینها آخرین اشکهای منند. بخواب غصه هایت را فراموش کن، عزیزكم، فردا صبح خورشید به رویت میخندد

اردینف پیش پای او به زانو افتاد و کوشان که او را نگه دارد، آهسته گفت: «کاترينا، كاترينا ! كاترينا !»

کاترینا خندان سری به او تکان داد و از اتاق بیرون رفت.